
داستان
الكتریسیته 2500 سال پیش در نزدیكی ساحل غربی سرزمینی كه تركیه امروزی نامیده میشود
آغاز شد در آن سرزمین شهری بنام ماگنزیا كه مردم آن به زبان یونانی حرف میزدند
وجود داشت. روزی چوبدستی پسرك چوپانی به سنگی خورد و به آن چسبید.
پسرك از خود
پرسید: آیا روی سنگ چیز چسبناكی وجود دارد.
تالس
اسم این سنگ را ماگنیگ نامید. تالس به آزمایش دیگری نیز پرداخت. او جسم شیشه
مانندی به رنگ طلایی را نیز آزمایش كردكه ما آن را كهربا مینامیم
و در زبان یونانی الكترون نامیده میشود.
كهربا آهن را
نمیربود ولی وقتی با دست مالشدار
میشد چیزهای سبك مانند تكههای
كرك، نخ، پر و تراشههای كوچك چوب را میربود.
كهربا ویلیام
گیلبرت پزشك و فیزیكدان انگلیسی كه پژوهشهایی درباره مغناطیس كرده بود را به این
فكر فرو برد كه آیا سنگهای قیمتی هم وقتی مالشدار
میشوند همان خاصیت را میبایند
او بعد از آزمایش با الماس، یاقوت كبود و000 همه خبرهایی را كه بعد
از مالش خاصیت ربایش پیدا میكنند را الكتریك نامید
گریكه نیز مقداری گوگرد گداخته را درون شیشهای
قرار داد. بعد یك میله چوبی در داخل آن قرار داد، آنگاه گوی گوگردی را روی پایه
چوبی كه با یك دست میچرخانید و دست دیگرش را روی آن میگذاشت
بحركت در آورد تا به كمك مالش الكتریسیته در گوی پر شود.
در حدود سال
1650 میلادی پژوهشگر انگلیسی بنام والترچارلتون این نیروی
جاذبه را الكتریسیته نامید.
اتوفون گریكه كهربا را با تمام شدتی كه میتوانست
با پارچه مالش داد، آنگاه وقتی به كهربا دست زد صدای شكسته شدن به گوش میرسید.
بعد از او استون گری از خود شیشه گوگرد استفاده كرد و
آنرا به عنوان الكتریك استفاده كرد. در سال 1731 میلادی گری با چند تكه فلز و چند
تكه صمغ كه مایع چسبناكی است و مادهای شبیه كهربا و نارساناست استفاده كرد.
فرانسوا دوفه در
سال 1734 دو نوع الكتریسیته شیشهای و رزین را مصرف نمود
تا سال 1750
ماشینهای الكتریكی بسیار نیرومندتری وارد بازار كار شد
در سال 1746 میلادی پیترفان
استاد فیزیك لیدن كشف تصادفی و تقریبی كشندهای
را در یك نام كه با این جمله آغاز میشد گزارش داد.
پیتر فان ظاهرا سعی كرد الكتریسیته را داخل یك بطری بدام
اندازد او یك سیم برنجی را كه از یك لوله تفنگ باردار به داخل یك بطری پر از آب
برده میشد آماده ساخت در هنگامی كه شاگرد او سیم برنجی را با
دست خود لمس میكرد شوك بسیار شدیدی به او دست میداد.
پیتر فان نادانسته كشف كرد كه بار را میتوان
در یك جسم جامد كه به طور مناسبی ساخته شده است ذخیره كرد امروز اسبابهای مانند
بطری لیدن را كه توانایی ذخیره كردن بار الكتریكی دارند خازن مینامند.
بطری
لیدن توجه فرانكلین را بخود معطوف نمود.آنگاه فكر فرانكلین با توجه به توجیه
بارهای مثبت و منفی به یك اندیشه درست هدایت شد:
بارهای الكتریكی نه خلق میشوند
و نه از بین میروند.
اجسام بر اثر آرایش بارهای الكتریكی كه قبلا در آنها
موجود است بار مثبت یا منفی پیدا میكنند. این اصل، اصل پایستگی بار نامیده میشود.
در سال 1800 میلادی ولتا راه بهتری برای تولید جریانهای
الكتریكی پیدا كرد. او در انجمن سلطنتی انگلستان گزارش داد: آری، دستگاهی كه من از
آن حرف میزنم بیشك شما را متحیر خواهد ساخت.
او صفحات نقره را با صفحات روی با یك ترتیب كه تعدادی
رسانای خوب با جنسهای متفاوت بودند و بین لایههای
آن آب یا آب نمك قرار داشت بر روی هم چید. ولت نشان داد كه یك سر این مجموعه با
پایانه بار مثبت و سر دیگر بار منفی است سپس سیمهای مدار خود را به قرصهای اول و
آخر دستگاه خود كه آن را باطری مینامید متصل كرد از سیمها
الكتریسیتهای بدست میآمد كه همان آثار الكتریسیته حاصل از مالش دادن كهربا یا
تخلیه بطری لیدن بود
اینك بعد از دهها سال نه تنها
باطریهای شیمیایی و حتی اتمی وارد بازار كار شده است بلكه الكتریسیته چاره
ساز لحظههای زندگی انسان وصنعت امروزی است.
اندیشدن
و عمل كردن تا مرز بی نهایتها
خلقت رایانههای غول پیكر تا میكرواینچ و صنعت هواپیماسازی
حمل و نقل و حركت ماهوارهها، شاتلها، ترنها و میلونها دستگاهای صوتی و تصویری،
حتی صنعت نوین علوم پزشكی از دستگاههای سیتیاسكن ام آر آی ونیروگاهها و 000 فقط
پنداریست كوچك از آنچه كه هست و باید باشد و شاید خواهد بود.